-
ادامه مطلب ...
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 17:44
تا جند روز دیگه باقیشو مینویسم
-
(مطلب شماره 9)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 17:08
حالا بگم در مورد سرگروه اون دفتر که چه آدم موفقی بود، آقا 35 سال سن داشت یه کاری زده بوده و صدو شصت میلیون بدهی بالا آورده بوده و نتونسته تو اون کار بدهی هاشو پرداخت کنه در ضمن این همه عمرشو به قول خودش تلف کرده بوده برای کار سه بار قاچاقی رفته بوده دوبی ولی یه کارت پایان خدمت خشک و خالی هم نداشت، به نظر شما این نمونه...
-
(مطلب شماره 8)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 17:02
در ضمن اگر اروپایی ها و آمریکایی ها میخواستن از این کارا بکنن و وقتشون رو تو این چیزا بزارن که انقدر پیشرفت نمیکردن که روز به روز پیشرفت میکنن ....!!!! بعد از این حرفا همش میرفتن و میومدن، یکی کیومد میگفت آقا خریدو بزن، به خدا، اصلا جای فکر کردن نداره، تو اصلا نباید ناراحت چیزی باشی چون این کار حرف نداره، این کار إله،...
-
(مطلب شماره 7)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:55
اومد و بعد از چند وقت کسی رو پیدا نکرد که زیرمجموعه خودش کنه و هیچ کمکی هم رفیقاش نکردن و در آخر بدبخت شد، و یک و نیم میلیون پول رو به باد داد، به همین راحتی این آدما ولت میکنن و سرت رو کلاه میزارن یه سوال دیگه هم ازشون کردم گفتم، فرض کنیم این کمپانی همش از این محصولات تولید کنه و همه مردم دنیا بزنن تو این کار و از...
-
(مطلب شماره 6)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:54
درضمن اینها پول درآوردنه آدمهای دیگه رو قبول ندارن و همش بد میگن، آقا دنیا داره به این سمت پیش میره و وقتی تو از این راه میتونی پول دربیاری چرا بری کار کنی و عمر خودتو هدر بدی. من وقتی دیدم اینها انقدر باصداقت در مورد پول درآوردن تو دنیا از طریقه کسب زیرمجموعه حرف میزنن چند تا سوال ازشون کردم که واقعا موندن، گفتم اولا...
-
(مطلب شماره 5)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:53
خلاصه گفت که کمپانی تمام این پنچ نوع رو برای تو در نظر میگیره و از همه مرحله ها میتونی سود کسب کنی، من هم چشمام چهار تا شده بود که آخه مگه میشه یه شرکتی اونم فقط با دادن یه مقدار پول این همه سود بده و تازه مراحلی هم داشت که حقوق مادام العمر میداد اونم نه پانصد هزار تومن، نه یک میلیون تومن؛ بلکه تا ده میلیون و حتی تا...
-
(مطلب شماره 4)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:52
آقایی که داشت توضیح می داد گفت که شما پایه کار کردن هستید، من هم فکر گفتم چطور کاری که سریع گفت شما فقط بگو هستی یا نه؟ و بعد من دوباره گفتم که آخه چه کاری و باز گفت که شما یا آره بگو یا نه؟ منم دیدم خیلی سمجه گفتم باشه چه کاری، که از اینجا به بعد همه حرفا و توضیحاتی که زندگیت از این رو به اون رو میشه مطمئن باش بهترین...
-
(مطلب شماره 3)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:51
بهرحال من اومدم تهران ساعت حدود 4 رسیدم تهران باهاش تماس گرفتم که کجا ببینمت و یک محلی رو برای قرار گذاشت و رفتیم اونجا که برعکس لحن سریع و تند پشت تلفن خیلی شاد و راحت حرف زد و خیلی هم تحویلم گرفت، با هم راه افتادیم پرسیدم که کجا میریم گفت تو کاریت نباشه بیا و دوباره پرسیدم گفت که بابا تو بیا بد نمیبینی ؟ خلاصه رفتیم...
-
(مطلب شماره 2)
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:49
چند وقت پیش یکی از دوستانم با من تماس گرفت که میخوام ببینمت و طوری حرف زد که من واقعا ترسیده بودم که نکنه اتفاقی افتاده که اینطوری با من حرف زد و خواست من رو ببینه آخه میدونید چطوری حرف زد گفت که "میخوام همین امروز عصری ببینمت، العان کجایی؟ " خوب منم گفتم که من دارم میرم کرج، دانشگاه بعد گفتش که "حتما رسیدی تهران یه...
-
سلام به همه دوستان
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 16:46
حتما در مورد نتورک مارکتینگ و کسب زیرمجموعه و مسائل از این قبیل زیاد شنیدید، میخواستم توضیحاتی بدم که هم نظر شمارو بدونم و هم اینکه بیاید با هم این تجارت به اصطلاح جدید رو بررسی کنیم. فکر نکنید میخوام شمارو ترقیب کنم و یا اینکه شمارو دعوت به کاری کنم، من فقط میخوام با همدیگر جوانب رو بررسی کنیم و از انتخاب اشتباه بعضی...